- تسجیل کردن
- ثابت و استوار کردن، حکم دادن، عهد کردن پیمان کردن، مهر کردن قباله
معنی تسجیل کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شتافتن
آسان کردن سهل ساختن
Accommodate
размещать
unterbringen
розміщувати
zakwaterować
acomodar
sistemare
acomodar
accommoder
huisvesten
menampung
समायोजित करना
barındırmak
kukubaliana na
স্থান দেওয়া
سہولت دینا
نکو داشتن
آموزیدن فراگیری دانش اندوختن بدست آوردن حاصل کردن کسب کردن، جمع کردن اندوختن، جمع کردن مالیات گرفتن مالیات و و مقرریها، خلاصه چیزی را بر آوردن، کسب کردن علم
نقل مکان کردن
سر بار کردن بار کردن بار نهادن، بگردن گذاشتن، کاری را بکسی فرمودن که فوق طاقت او باشد
واگشودن باز گشودن باز تاراندن از هم گشادن (چیزی را) تجزیه کردن، فانی کردن (چیزی را) بگذاختن محو کردن
دلیر گردانیدن جرات دادن
تشکیل دادن
نرخ گذاشتن تعیین بها کردن، تبدیل کردن پول کشوری بپول کشور دیگر
هموار کردن (زمین و غیره) پهن کردن
رام کردن مطیع کردن، مقهور کردن، بدست آوردن تصرف کردن